زنان ؛ باز هم موضوع نوشته هایم زنان هستند و انتخاب نام جنس دوم برگرفته از کتاب " سیمون دوبوار " به این دلیل بوده است . نوشته های قبلی با استقبال خوانندگان مطالبم مواجه شدند ، احساس کردم برای همه این موضوع یک دغدغه واقعی بوده و هست . موضوع را از زنان سرپرست خانوار آغاز کردم چرا که به صورت مستقیم و هر روزه با آن ها روبرو هستم .
خیلی خیلی جالب است زنان سرپرست خانوار طبق تعاریف مدون شامل زنان بیوه زنان مطلقه ، زنانی که همسرانشان به هر علت آن ها را ترک کرده و یا به حال خود رها کرده اند زنان سالمند بالای 65 سال و دختران مجردی که تحت سرپرستی هیچ مردی قرار ندارند می شود به این تعاریف با دقت نگاه کنیم جایگاه زنان بر اساس حضور یا عدم حضور مردان در زندگی شان تعریف می شود و به خودی خود و جز در شرایط ناچاری و ناگزیری حتی نمی توانند به تنهایی زندگی کنند ، چرا که اجتماع ما نمی تواند این موضوع را بپذیرد .
از سوی دیگر با نگاه به این موارد متوجه می شویم که نظام نتامین اجتماعی ما هم مانند دیدگاه های حاکم و سنتی زنان را موجوداتی ضعیف ارزیابی کرده که می باید و حتما باید تحت سرپرستی مردان قرار داشته باشند و به این ترتیب است که زنان فاقد ( مرد ) یا سرپرست خود تنها به این شرط می توانند سرپرست خانوار محسوب شوند .
آیا این ظلم و بی عدالتی آشکاری نیست ؟
بیایید به یک وجه یا منظر دیگری از این حقیقت دردناک بپردازیم : من از خودم پرسیده ام و حالا هم از شما می پرسم این زنان که به اجبار به تنهایی و بدون مرد زندگی می کنند آیا به خودی خود به وجود آمده اند و یا متثر از عوامل مختلف موجود در بطن جامعه در چنین شرایطی قرار گرفته اند ؟
حالا بیایید باز هم به یک روی دیگر این سکه نگاه کنیم : میزان مستمری یا کمکی که به این زنان تعلق می گیرد بسیار ناچیز بوده و حتی از دستمزد یک کارگر روزمزد هم کمتر است ...
اکثر زنانی که از چنین تسهیلاتی استفاده می کنند سواد و مهارت کافی ندارند و به همین دلیل است که مهارت ها و آگاهی های آن ها از حقوق شان و یا توانایی هایی که می توانند به دست آورند در سطح فعالیت هایی است که تقریبا هیچ بازاری برایش وجود ندارد .
به عبارت دیگر در بازار امروز که رو به روش های مدرن در فروش کالا یا ارایه خدمات دارد و محل ارایه پدیده های خدماتی و کالاهای جدید است ، آن چه به زنان آموزش داده می شود بسیار ابتدایی و نا کار آمد هست .
نگاه دولت ما و به تبع آن نظام تامین اجتماعی کشورمان نگاهی ترحم آمیز ، پر از تبعیض و همراه با ضعیف دیدن آن هاست . زنان یا نمی توانند در بازارهای کار جدید حضور یابند و یا حضورشان در این بازارها به معنای داشتن شغل هایی نامناسب با در آمدهای پایین است . چرا که اصولا در کشور ما مردان نان آوران خانوار هستند و اگر فرصت شغلی هم وجود داشته باشد برای جنس اول یا همان مردان تعریف شده است .
حال در شرایط رکود و تورم اقتصادی که سال هاست گریبانگیر کشور ماست تصور کنید چه سرنوشتی در انتظار این زنان است ؟ دردناک نیست ؟ اجازه بدهید از جزییات این سرنوشت حتمی چیزی برایتان ننویسم هرچند خودم هر روز شاهد بدتر شدن شرایط آن ها هستم . حداقل به عنوان یک فروشنده می بینم که ....
ادامه دارد از سوی دیگر پیمان
نظرات شما عزیزان: